تندیس رویا

دست نوشته های ِ یک پسر ِ روانی ...

تندیس رویا

دست نوشته های ِ یک پسر ِ روانی ...

دنیای ِ این روزای ِ ما ...

بازوها و قیافه ها رو نیگاه نکنین !!


این روزا همه ی ما  ( البته بلا نسبتِ شما دوستِ عزیز ... )


از بی کَفَنی زنده ایم !!


از بیم ِ مار توُ دَهَن ِ اژدها می ریم !!


با پا پس می زنیم و با دست ، پیش می کشیم !!


از این گوش می گیریم و از اون گوش دَر می کنیم !!


دست ِ پیش می گیریم که پَس نیفتیم !!


توُ غربت لاف می زنیم و توُ بازار ِ مسگرا آواز می خونیم !!


از اصل می افتیم اما اسبُ محکم چسبیدیم !!


مَحرمُ با یه نقطه مجرم می کنیم و مجرم ُ با برداشتن ِ

یه نقطه محرم !!


مثه پیاز هزارتا توُ داریم و هزارتا روُ !!


مثه شترمرغ وقتِ بار ، مرغیم و وقتِ پریدن شتر !!


مثه گدای ِیهودی ، نه دنیا داریم و نه آخرت !!


اینا هَمَش واسه اینه که فِک می کنیم از این ستون

به اون ستون فَرَجه !!


پندانه : از بی آبی مُردن بهتره تا از قورباغه اجازه گرفتن ...

نظرات 28 + ارسال نظر
سرزمین آفتاب دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 05:13 ب.ظ

همه ش واسه این نیست که به ستون و فرج فکر می کنیم
مال این هم هست که جدیدا خیلی بد شدیم و همه ش دنبال یه فرصت برای سو استفاده یا شونه خالی کردن می گردیم

ممنون که انقدر بی پروا و رک اما واقعی نوشتی

همه مون ...چون به خلوت می ریم آن کار دیگر می کنیم ! متاسفانه !!!
ظاهر و درونمون یکی نیست

دیگه رنگ رخساره مون هم از سر ضمیر خرابمون هیچ خبری نمی ده
اجزای روح و جسممون هم توی این پلیدی و خبث باطن با هم همدست شدن ...

لحطه لحطه معنا شدی و
به من
جرعه جرعه زیبایی نوشاندی
آن چه در ضمیر ِ اندیشه ام بود را
در آیینه ی نگاهت دیدم
راستی سلام ...

فریناز دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:26 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

خدای من!
شما مگه نمی دونین من از لحاظ ضرب المثل زیر خط فقرم؟

اعصاب اینا دارین بپرسم جواب بدین؟
اسمتون اقتضا می کنه اجازه بگیریم خب

چون قدیس در رگان ِ این تندیس جاری شو ،که
شعر و شور و شعور
از تو جاری ست
من که روانی ام ...
راستی به سبک ِ بابا شاهِ قهوه ی تلخ می گویم :
بفرمویییییییییییید سوالتان را

سهبا دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:30 ب.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

یعنی از این ستون به اون ستون فرج نیست ؟!!!
اما عجب اوضاع بلبشویی هست تو این روزگار ! خب زیاد دیدیم و حق میدیم به شما که همه اینها رو گفتین !
دیگه چی بگیم ؟!

برمن ببخشید بانو
اگر سخنگویِ سکوت بودم و
عبارات ِ عِتاب را برتافتم و
اشارات نگاه را به تصویر کشیدم
باور کنید
در این غربتِ دلگیر
تصویرها همه قفس بسته ی قاب ها شده اند !!

سهبا دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:31 ب.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

اون پندانه تون ....
یعنی اوضاع طوری شده که واسه آب خوردن باید از قورباغه اجازه بگیریم ؟! ای واااای بر ما !
سلام .

چه کنم بانو
نمی توانم برایتان
سخن از سراب بگویم !!

راستی سلام ...

شهلا دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:05 ب.ظ

سعادتمند ترین زندگی ها هم نمی تواند بدون کمی تاریکی سپری شود و کلمه شادی اگر با اندوه به تعادل نرسد بی معنی خواهد بود.

کلا راست می گی ...
اما این جا برعکسه
چون هَمَش تاریکی ِ
یه ذره روشنایی !!

شهلا دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:10 ب.ظ

انیشین گفته :
دوچیز بی‌پایان هستند: اول «منظومه شمسی»، دوم «نادانی بشر»، در مورد اول زیاد مطمئن نیستم
راست گفته نع!!

انیشتینه دیگه ...

مریم دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:43 ب.ظ

از این ستون به اون ستون فرجه؟؟؟!!!
کدوم ستون؟! کدوم فرج
همۀ ستونها رو ویران کردن... هیچ فرج و امید هم باقی نذاشتن
یاد این ضرب المثله افتادم
یه سیب رو بندازی هوا تا بیاد پایین هزارتا چرخ می خوره...
البته اگه سیبی باشه

راستی سلام

راستی چرا
همه ی رویاها زشتن تازگیا
چرا دلامون بی حوصلس
حرفامون بی زاویس
چرا !!
نکنه ستونی نباشه
فرجی نباشه

سلام به روی ِ ماهِ اندیشه ات ...

فریناز دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:57 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

شما روانی نیستن! حالا هی بگینا

من که می گم پسر شجاع
راحت ترم

این اولیش که معنیشو نمی دونم:
توُ غربت لاف می زنیم و توُ بازار ِ مسگرا آواز می خونیم !!

این دومیش:
از این ستون به اون ستون فَرَجه !!

اینم سومیش:
از بی آبی مُردن بهتره تا از قورباغه اجازه گرفتن ...

تازه بقیه شم دست و پا شکسته بلدم

راستی یاد یه شعر افتادم
بنویسم؟

من مُرده ی آن گُلم که در گلشن عشق
پژمرده شدو منّت باران نکشید

سومی یعنی مضمون این شعر؟

راستی گفتین پسر شجاع
اگه گفتین پدر ِ پسر ِ شجاع قبل از اینکه پدر پسر شجاع باشه اسمش چی بود قبول می کنم بهم بگی پسر شجاع !!
دوم اینکه غرض از لاف تو غربت و آواز تو بازار مسگرا اشاره به رواج ِ خالی بندی در این زمانه است
اما از این ستون به ان ستون فرج است حکایت ان اعدامی است که حق انتخاب ستون واسه بستن طناب را بهش می دن از این ستون به اون ستون می کرده شاید عفو شاملش بشه تویه این وقت تلف کردن که آخرش هم از این ستون به ان ستون فرجی شد و توسط حاکم عفو شد ..
سومی شم که گفتین اما منظور من ورود به مبحثِ مقدس عشق نبود
اما شعر شما یه نوع کمکه واسه رسیدن به مفهومش ...
آخیش ...
اگه روانی نبودمم روانی شدم

محمد دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:48 ب.ظ

روانیتیم داداش

مخلصیم اخوی

نگین سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:28 ق.ظ http://Zew-zeme.blogsky.com

چی بگم که هرچی گفتی خود حقیقته پسر روانی
خود خود حقیقت لعنتی
میگن که:
زندگی سوختن و ساختن است
بی هدف تجربه آموختن است
زندگی مرگ است و مرگ است زندگی
پس درود بر مرگ و مرگ بر زندگی...

گفتی زندگی سوختن و ساختن است
ومن نگرانم که مبادا
در چشم هایمان
حسی برای ِ روشن شدن نباشد

سلام
با اینهمه زندگی جاری ست
مگه نه !؟

فریناز سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:01 ق.ظ

پدر ِنوزاد ِشجاع

نگفته بودین چقد قبلش! پس من بُردم

مگه سلطان دریا قورباغه س که باید ازش اجازه گرفت؟
تازه شم خدا رو شکر کنین کلیشو خودم پیدا کردمو فهمیدم وگرنه ۱۳ تا سوال میشد

منظورم قبل از تولد پسر شجاع بود !!
در مَثَل است که حوض را نساخته قورباغه پیدایش می شود !!
منظور پر رو بودن قورباغه و یا قورباغه صفت است
وگرنه دریا که بوده و هست و خواهد بود
اما این قورباغه است که ادعای کدخدایی می کند !!
راستی در هوش و ذکاوت شما که تردیدی نیست ...

غزل سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:47 ب.ظ

سلام دوست عزیز
داشتیم خبرمون نکنی

چقدر خوشحالم که گُم کرده ام مرا یافت !!
خوشحالم از بودنتان
راستی سلام ...

دختر مردابی چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:40 ق.ظ http://termeyeroya.blogsky.com/

دنیا سیاه است و روزگار وانفسای غریبی است که در آن راستی به افسانه ای دور می ماند اما گاهی روزنه ای هست
امیدی که ما را اندکی آرام می کند
در همین دنیایی که در آن از بیم مار به دهان اژدها پناه می بریم گاهی آدم هایی پیدا می شود که نه هزار تو دارند و نه هزار رو
آدم هایی که به یادمان می آورند همین ستون همین لحظه و همین روز بهترین فرصت ما برای خوب ماندن است

سلام
این پست تلفیق تلخ اما زیبایی است از ضرب المثل ها

دلم برای ِ دنیای ِ امروز می سوزد
دنیای ِ چشم های ِ بدون ِ اشک
دنیای ِ قلب های ِ سنگ و سخت
دنیایی که عاطفه در آن ناشناخته است و
نسیم ِ محبت ،
حتی از کنار ِ خانه هایش نمی گذرد
و
بیچاره مردمان این دنیا که
هرگز از چشم هایشان باران نمی بارد و
بیچاره آنهایی که هرگز در عمقِ دلشان گُلی نمی روید
کاشکی که در دل ها گلی می رویید تا چشم ها دروغ نمی گفتند !!
وکاشکی در چشم ها ، بارانی می بارید تا
زمین های ِ احساس و عشق
دوباره سرسبز می شدند

سلام و سپاس بودنتان را
چقدر خوب که آمدید و به یادم آوردید که
همین ستون ، همین لحظه و همین روز
بهترین فرصتِ ما برای ِ خوب ماندن است

جواد چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 03:05 ب.ظ

یه سوزن به خودمون بزنیم یه جواال دوز!!! به دیگران.
اگه تونستیم خودمونو درست کنیم، همه چیز درست میشه.
( بد برداشت نکنید منظور خودمم)

باهاتون موافقم ...

نگین چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 06:03 ب.ظ http://zem-zeme.blogsky.com

سلام
بله درسته..
به قول محمد اصفهانی: زندگی جاریست!
مث ِ‌ خون در رگ ها!!!

خاطرات ِ زخمی ام در اسارتِ زندگی ست !!
سلام ...

نگین چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 06:18 ب.ظ http://zem-zeme.blogsky.com

قلم زیبایی دارید..
امروز فرصت شد آرشیو رو بخونم...

ممنون
نظر ِ لطفتونه ...

سهبا چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:22 ب.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

اینجا هم محض سلامی آمدم , اما شکرگویان می روم و لبخند زنان ...
شکرت خدای مهربانی ها .
سلام .

تو مثل ِ ابر بر دریا دوباره برگشتی
نشست یادِ تو در کَهر کهنه ی کلمات
مگر به زمزمه ای سبزه ای برویانی
بر این کویر گذاری کن ای زلال قنات !!
سلام ...

مریم جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:25 ق.ظ

عیدتون مبارک

ممنون
عید شما هم مبارک

ازجنس سکوت جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 02:50 ب.ظ http://kabooseshab.mihanblog.com

روزی کسی پیدا میشه

که گذشته من براش اهمیتی نداشته باشه

چون میخواد

اینده من بشه

وبت خیلی قشنگه ،سر بزنی خوشحال میشم

یک نفر خواهد آمد که
هر نَفَس ِ شما برایش شروع ِ یک ترانه است !!
ممنون دوست خوبم ، حتما اطاعت ِ امر می شه ...

نازنین جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 05:39 ب.ظ

درسته که دنیای اکثر آدمها اینهمه پوچ شده

اما تهِ تهِ تهِ وجودِ خیلی ها
هنوزم جایی برای خوب شدن
خوب بودن
و خوب موندن هست
فقز باید بگردیمُ اون جا رو پیدا کنیم

سلام و عیدتون مبارک...

هنوز هستند
آدم هایی که
همچون بوی ِ نان
در قحط سالِ عشق و معرفت
می پیچند و
تو یکی از آنهایی

سلام
عید شما هم مبارک ...

فریناز سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 06:51 ق.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

شما نگفته بودین چقدر قبل ترش! پس من بُردم پسر شجاع

و اما
همشو یاد گرفتم دیگه
بریم سراغ تندیسی دیگر
لطفا

خوب طفره رفتین از جواب دادن اما...
از اول هم می دونستین داشتین ازم امتحان می گرفتین
ای کَلَک !!!

سلام ...

فریناز چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:35 ق.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

سلام

سلام بر مهربانی هایت

نازنین جمعه 12 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 02:50 ق.ظ

با فریناز موافقم
برویم سراغ تندیسی نو...

و البته عیدتون هم مبارک

عید شما هم مبارک
آن هم به روی ِ چشم
سلام ...

فریناز جمعه 12 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:56 ق.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

نبود تندیسی نو آیا؟

سلام
و عیدتون مبارک

عید شما هم مبارک
گاهِ بی قراری هم فرا خواهد رسید
سلام ...

سهبا شنبه 13 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 06:48 ب.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

سلام . دلتنگ نوشته ای نو از شمایم . می شود آیا ؟
راستی , عیدتان مبارک دوست عزیز .

سلام بانو
بارانی از فانوس را می مانید که بر قلب ِ تاریکم می بارید
عیدتان مبارک و اطاعت ِ امر می شود

نگین دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:31 ب.ظ

از بی آبی مردن بهتره تا از قورباغه اجازه گرفتن!

چند وقت پیش که رفته بودم کتابخونه ی دانشگاه.. یه کتاب برداشتم که توی صفحه ی اولش این شعرو نوشته بود..
نمیدونم به پندانه ی شما مرتبط هست یا نه!
اما با خندن پندانه این شعر یادم اومد..

من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی!
ولی با خواری و ذلت پی شبنم نمیگردم!

من شعر یادم نمیمونه.. ولی این تیکه شعر کوچیک خیلی خوب ملکه ی ذهنم شده طوری که روی صفحه ی اول کتاب طراحی الگوریتمم نوشتمش و وقتی استاد کتابم رو برداشت و اتفاقی این شعر رو خوند.. اونم توی دفترچه ش یادداشتش کرد...
نمیدونم هر کسی با خوندنش یاد چی میفته اما اینو خوب میدونم که با هزاران هزار برداشت.. بازم مفهوم اصلیش پنهانه!
مثل همین پندانه ی شما!

از بی آبی مردن ...
یک ضرب المثل قدیمیه که من تویه متن ازش استفاده کردم
کل مطلب هم تلفیق ضرب المثل ها بوده ...
اما
من ان گلبرگ مغرورم ...
شعر مورد علاقه ی منه که همیشه منو یاد ِ شخصیت اسطوره ی فوتبال ایران ناصر حجازی عزیز می ندازه
ممنون ...

نازنین جمعه 19 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:39 ق.ظ

سلام...

سلام ...

معصومه پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:47 ب.ظ http://masoomtaren.blogfa.com/

به نام خدا
دعای دوری از بلا و حاجت روا شدن در ایام پایانی ماه ذی الحجه

نیت کنید:
سبحان الله یا فارج الهم و یا کاشف الغم فرج همی و یسر امری و ارحم ضعفی و قلةحیلتی و ارزقنی من حیث لا احتسب یا رب العالمین

پیامبر(ص) فرمودند:هر کس مردم را از این دعا با خبر کند در گرفتاریش گشایش پیدا می شود...

اطاعت ِ امر کردم باشد که مقبول ِ حضرتِ حق گردد
سلام ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد